هـــــدفــــ مـــــن❤

با سلام خدمت همه دوستان ضمن خوش آمدگویی امیدوارم که

 تونسته باشم رضایت شما دوستان را جلب کرده باشم

www.sasijon.blogfa.com

با تشکر از شما دوستان نظر یادتون نره 


 


میدونستی....؟

هر چی مهربون تر باشی بیشتر بهت ظلم میکنن،

هر چی صادق تر باشی بیشتر بهت دروغ میگن،

هر چی دلسوزتر باشی بیشتر سرت کلاه میذارن،

هر چی قلبت رو راحت تر ببخشی راحت تر رهاش میکنن،

هر چی خودت رو خاکی تر نشون بدی کمتر برات ارزش قائل میشن،

هر چی ...

یک پنجره برای دیدن

یک

 پنجره برای دیدن


یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن


یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــــی


در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد


و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ


یک پنجره که دست های کوچک تنهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی را


از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم


سرشار می کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد


و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا


خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد


یک پنجره برای من کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت


*ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ*ـــ ـــــ ــــــ ـــــ ـــــ ــــ ـــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*


*ــــــــــــــــــــــــــــــ*ــــــ ـــــ ــــ ـــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*


*ـــــــــــــــــــــــــ *ــــ ـــ ــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــ*


*ـــــــــــــــــــــــــ*ــ ـــ ـــ ـ*ـــــــــــــــــــــــــــــ*


*ــــــــــــــــــــــ*ـ ـ*ـــــــــــــــــــــــ*


*ـــــــــــــــــــــ*ــــــــــــــــــــ*


*ـــــــــــــــــــــــــــــ*


*ــــــــــــــــ*


*ــــــ*


*

عــــــــشــــق

عشق یعنی راه رفتن زیر باران

                               عشق یعنی من می روم تو بمان

عشق یعنی آن روز وصال

                             عشق یعنی بوسه ها در طوله سال

عشق یعنی پای معشوق سوختن

                             عشق یعنی چشم را به در دوختن

 عشق یعنی جان می دهم در راه تو

                            عشق یعنی دستانه من دستانه تو

عشق یعنی مریمم دوستت دارم تورو

                            عشق یعنی می برم تا اوج تورو

عشق یعنی حرف من در نیمه شب

                            عشق یعنی اسم تو واسم میاره تب

عشق یعنی انقباظو انبصاط

                            عشق یعنی درده من درده کتاب

عشق یعنی زندگیم وصله به توست

                           عشق یعنی قلب من در دست توست

عشق یعنی عشقه من زیبای من

                           عشق یعنی عزیزم دوستت دارم

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

 میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !

تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!

تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، شکنجه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگي ، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !

 براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد

و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد

 تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

 از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم

امتــــحان عشــــــق

www.sasijon.iar.ir

عــــــــاشق

اگه یه روز من  مردم و تو منو دوست داشتی


پنجشنبه ها بیا سر مزار من و از من یه یادی بکن


اگه هم زبونم لال بشه خدا اون روزو نیاره تو مردی


 من فقط یکبار میام سر مزارت...


با یه سبد گل رز قرمز که با خونم اونها را رنگ کردم


میامو کنارت جون میدم تا بفهمی که چقدر دوست دارم.

درس زندگی

دختري ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولي هرگز نمي توانست با مادرشوهرش کنار بيايد و هر روز با هم جرو بحث مي کردند.

عاقبت يک روز دختر نزد داروسازي که دوست صميمي پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمي به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!

داروساز گفت اگر سم خطرناکي به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجوني به دختر داد و گفت که هر روز مقداري از آن را در غذاي مادر شوهر بريزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصيه کرد تا در اين مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسي به او شک نکند.

دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقـداري از آن را در غـذاي مادر شوهـر مي ريخت و با مهرباني به او مي داد.

هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که يک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: آقاي دکتر عزيز، ديگر از مادر شوهرم متنفر نيستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و ديگر دلم نمي خواهد که بميرد، خواهش مي کنم داروي ديگري به من بدهيد تا سم را از بدنش خارج کند.

داروساز لبخندي زد و گفت: دخترم ، نگران نباش. آن معجوني که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بين رفته است

love


عشق از زبان دکتر علی شریعتی

عشق یک جوشش کور است

و پیوندی از سر نابینایی،

دوست داشتن پیوندی خودآگاه

واز روی بصیرت روشن و زلال.

  

عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و

هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است،

دوست داشتن از روح طلوع می کند و

تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد.

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید
ادامه نوشته

متخصص چشمان شما!!

حتما كاربراني را ديده‌ايد كه وقتي مشغول كار با كامپيوتر مي‌شوند اصلا متوجه گذشت زمان نيستند و گاهي اوقات بيش از 8 ساعت به طور مداوم با كامپيوتر كار مي‌كنند يا حتي در بسياري از موارد نيز بدون اين‌كه مراقب سلامتي خود باشند، چندين ساعت متوالي به بازي كردن با كامپيوتر مي‌پردازند!

موسسه سلامت عمومي ‌و توصيه‌هاي ايمني، توصيه مي‌كند كه با ايجاد وقفه در فواصل زماني مختلف، از كار مداوم با كامپيوتر پرهيز كنيد، چرا كه كار كردن مداوم و بي‌وقفه با كامپيوتر مي‌تواند عامل اصلي بروز بيماري‌هايي همچون خستگي چشم، درد گردن، كمردرد و... باشد. اين نرم‌افزار مدت زماني كه شما مشغول كار با كامپيوتر هستيد را مورد بررسي قرار مي‌دهد و در فواصل زماني مورد نياز به شما هشدار مي‌دهد كه زمان استراحت فرارسيده است!

و در فواصلی که برای تفویح نکته های مهم در مورد طرز نشتن اصولی پشت سیستم  فاصله استاندارد شما با مونیتور  و...  شما را مشغول و به زنگ تفریح می برد

                   

پس از نصب نرم‌افزار، حرف گوش‌كن باشيد تا سلامتتان به همين راحتي تضمين شود.چنانچه به سلامت خوداهميت مي‌دهيد و دوست داريد با يك روش بسيار ساده حفظ اين سلامت را تضمين كنيد، مي‌توانيد نسخه‌اي از اين نرم‌افزار را دانلود كنيد:


لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید
ادامه نوشته

بيچاره دخترا ...!

بيچاره دخترا اگه خوشگل باشن مي گن عجب جيگريه! اگه زشت باشن مي گن کي اينو مي گيره!

اگه تپل باشن مي گن چه گوشتيه! اگه لاغر باشن مي گن چه مردنيه!

 اگه مودبانه حرف بزنن مي گن چه لفظ قلم حرف مي زنه! اگه رک و راست باشن مي گن چه بي حياست!

اگه يه خورده فکر کنن مي گن چقدر ناز مي کنه! اگه سري جواب بدن مي گن منتظر بود!

اگه تند راه برن مي گن داره مي ره سر قرار! اگه آروم راه برن مي گن اومده بيرون دور بزنه ول بگرده!

 اگه با تلفن کارتي حرف بزنن مي گن با دوست پسرشه!

 اگه خواستگارو رد کنه مي گن يکي رو زير سر داره!

 اگه حرف شوهرو پيش بکشه مي گن سر و گوشش مي جنبه !

 اگه به خودش برسه مي گن دلش شوهر مي خواد مي خواد جلب توجه کنه !

 اگه............چکار کنه بميره خوبه؟

عــــــــاشقـــتم

پیرمرد عاشق!

پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست" پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد." پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟"پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را مي شناسم

نظرتو بگو?

عکــــس؟